12 سال پیش، 5 سال پس از آنکه مرکز فارسشناسی کارش را آغاز کرد و یک سال پس از اینکه این مرکز، این دو روز را بهیاد سعدی و حافظ جشن گرفت، شورای فرهنگ عمومی کشور، اول اردیبهشت را رسما به سعدی سپرد و بیستم مهر (امروز) را به حافظ. حالا 12 سال است که هر سال بیستم مهر متعلق به حافظ است.
مرکز فارسشناسی سال 1372 به ریاست کوروش کمالی سروستانی تاسیس شد. این مرکز 3 سال بعد یعنی در 1375 پیشنهاد نامگذاری این دو روز را مطرح کرد و سال بعدش، بدون اینکه منتظر نامگذاری رسمی این روزها باشد، جشنهای خود را راه انداخت.
همین اقدام و پیگیریهای این مرکز باعث شد که سال بعدش یعنی 1377 دیگر رسما و برای نخستین بار نام 2 شاعر بزرگ ایرانی در تقویم ایرانی قرار بگیرد. حالا امسال نیز مثل سالهای گذشته، مرکز فارسشناسی، برنامههای مختلفی را از 2 روز گذشته آغاز کرده است که امروز بهصورت برگزاری یک کنگره بینالمللی به اوج خود میرسد.
در این کنگره قرار است برنامهای نیز با عنوان پیوند فرهنگی شمس و حافظ برگزار شود که به این منظور اسین چلبی، بیستوسومین نواده پسری مولانا هم از قونیه به شیراز آمده است. در این برنامه، بین مقبره حافظ در شیراز و مقبره شمس در خوی پیماننامهای امضا میشود تا این دو، یک بافت فرهنگی واحد را بهوجود آورده و همکاریهایشان را گسترش دهند.
علاوه بر این برنامه، برنامههای مختلف و متنوع دیگری نیز در شیراز اجرا شده و امروز اجرا میشود که همگی حاصل تلاش مرکز فارسشناسی است؛ ازجمله اهدای جایزه کتاب سال حافظ که کاووس حسنلی با کتاب «راهنمای موضوعی حافظشناسی» آن را بهخود اختصاص داده است.
در تهران البته شهر کتاب برنامه 2روزهای را از دیروز آغاز کرده است که بیشتر به سخنرانی حافظشناسان اختصاص دارد اما برنامه متمرکز و بزرگی که جنبه گسترده و همهگیر داشته باشد، برگزار نشده و طبیعتا دیگر نمیشود. با این حال مراسمی که در شیراز و با محوریت مرکز فارسشناسی و مرکز حافظشناسی (به نشانی اینترنتی hafezstudies.ir) برگزارمیشود، آنقدر هست که دستکم برای امسال طرفداران بیشمار حافظ را اندکی آرام کند.
در واقع فعالیتها و برنامههای مرکز فارسشناسی از نامگذاری روزهای حافظ و سعدی تا کارهایی که سالانه انجام میدهد، نمونه کم و بیش موفقی از کارهای استانی است و بدونشک اگر مراکز دیگری نیز در استانهای دیگر به همین شکل بهوجود آیند، شاید جای خالی فعالیتهای فرهنگی اینچنینی تا حدودی پر شود.
در عین حال اما همچنان خلأ ناشی از نبود مرکزی بزرگتر، بینالمللی و همهگیر که فعالیتهای کوچک و پراکنده را یکپارچه کرده و برنامههای جهانی و عظیم را هدایت کند، کاملا حس میشود. بزرگان ایران نظیر شمسالدین محمد چیزی بیش از یک نام در تقویماند و شایسته جشنهایی فراتر از این.